خودشناسی
ما انسان ها دو بعد داریم. یکی ظاهری و دیگری باطنی. بعد ظاهری ما تن و بدن ماست و بعد باطنی ما اندیشه ماست. اصل وجود ما همان اندیشه ماست. یک ناپیدا هستیم که با ظاهرمان پیدا میشویم.هیچ چیز نمیتواند وجود اندیشه ما را رد کند. شاید روزی از خواب بیدار شویم و متوجه شویم گربهای هستیم که خواب انسان بودن را دیده ایم اما وجودمان مسلم است چون میاندیشیم. این اندیشه از جایی در این کیهان متبلور میشود. شاید انسان بودن ما نوعی وهم باشد اما اندیشیدن ما واقعیت محرز است.
اما اندیشه خالی فایده اش چیست؟ اندیشه ای که نمیتواند تاثیر گذار باشد اصلا چرا وجود داشته باشد؟
عالم فیزیک که در حاکمیتِ منطق است، حکم میکند این بدن برای پیاده کردن اندیشه ها به صورت طبیعی، اتفاقی یا به دست یک خالق در اختیار ما قرار گرفته است تا اندیشه ها را عملی کنیم. پس ما اندیشه ای هستیم که به وسیله ظاهرمان عملی میشود.
نتیجه این است که دقیقا به همان اندازه که اندیشه مهم است، عمل هم مهم است.اگر بخواهم دقیقتر بگویم من هستم چون می اندیشم اما من آن چیز که می اندیشم نیستم!من آن چیز که احساس میکنم نیستم! بلکه آنی هستم که احساس میشوم و آنی هستم که عمل میکنم. اگر عمل ما منافی اندیشه ما باشد پس چه اهمیتی دارد که ما به چه می اندیشیم؟اندیشه ما زمانی ارزشمند است که جامع عمل به خود میپوشاند و در جامعه احساس میشود.
درست است که منِ اصلی همان اندیشه است اما میزانِ سنجشِ ارزشمندیِ این وجود "عملش" است و ترازوی سنجشِ ارزشِ عمل، "اندیشه" است.
#خودشناسی
#اندیشه
#عمل
#من_کی_ام
#کیستم_من
- ۹۹/۰۶/۲۰
وعمل بیانگر وجود ما..
بایدیک الی چند واحد باشما و yekidie فلسفه بردارم!